جشن سده

 





جشن سده يکی از سه جشن بزرگِ‌ايرانيان است که پس از نوروز و مهرگان از ارزش فراوانی برخوردار می باشد

بنا بر آنچه در شاهنامه، بزرگترين بن مايه ی تاريخی فرهنگی پشته ايران، در چهار چوب داستان هوشنگ شاه کيانی، در دسترس ما نهاده شده است. آغاز و انگيزه ی برگزاری اين جشن، يافتن راه و يا آشکار شدن راز افروختن آتش می باشد.

همانگونه که می دانيم، پی بردن به "چگونگی افروختن آتش"، به همراه "نوشتن" و "کشاورزی کردن"، بزرگترين يافته ها يا کشف های انسان از آغاز پيدايش تا به امروز شناخته شده اند.

میان آریاییهای هند و ایرانی، دربارهی آتش و پیدایش این جشن بزرگ باورهای گوناگونی پدیدار است. رایجترین این داستانها روایت حکیم ابوالقاسم فردوسی در کتاب نامدار شاهنامه میباشد، که به موجب آن بر اثر اتفاقی که جنبه ی رازآمیز و کنایه ای دارد آتش پدید آمد.
در شرح این داستان آمده است که هوشنگ شاه برای شکار با همراهان خود به بیابان رفته بود که ماری سیاه رنگ و بزرگ را دید، سنگی برداشت و به سوی مار پرتاب کرد، سنگ ناگهان به سنگی دیگر برخورد کرد و از به هم خوردن دو سنگ جرقهای پرید و در خس و خاشاک افتاد و آتشی روشن شد و مار گریخت. هوشنگ فرمان داد برای پیدایش آتش فروغ ایزدی جشنی گرفتند و شادی کردند و نگذاشتند که آتش خاموش شود.
روشنی و آتش، نمونه و کنایه از زیبایی، برکت و آسایش و لاجرم فروغ خداوندی است و مار سیاه کنایه از بدی، تباهی، مرگ و سرما. با روشن شدن آتش مار میگریزد و نیکی بر بدی غلبه پیدا میکند.
در شاهنامه چنین آمده:


یکی روز شاه جهان سوی کوه/ گذر کرد با چند کس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز / سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
دو چشم از بر سر چو در چشمه خون /  ز دود دهانش جهان تیره گون
نگه کرد هوشنگ با هوش و هنگ / گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست / جهان سوز مار از جهانجوی جست
بر آمد به سنگ گران سنگِ خُرد / همان و همین سنگ بشکست گُرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ / دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز/  از این طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین/  نیایش همی کرد و خواند آفرین
یکی جشن کرد آن شب و باده خوَرد/  سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار/  بسی باد چون او دگر شهریار

 

 

نوشته‌هایِ تاريخی نشان می‌دهند که جشن ِ‌سده تا زمان يورش مغولان با بزرگی و شکوه فراوان برگزار می‌گرديد و اندک اندک از گستردگی در برگزاری آن کاسته شد، تا جاييکه می‌رفت به بوته فراموشی سپرده شود که در سد سال و به ويژه سی و چند ‌سال گذشته مردم به برگزاری هرچه بهتر و گسترده‌ تر آن کوشيدند و اينک اين جشن، افزون‌ بر درونِ‌کشور ايران و به ويژه‌ در استانهای‌ خراسان، ‌يزد، ‌کردستان و کرمان و همچنين، پاره‌ای از ديگرکشورهای پشته و فلات ِ ايران نیز برگزار می شود .
نياز به ياد آوری نيست که جشن سده يکی از جشن های آتش ايرانيان و با شکوه جشن سوری می باشد و بر همين پايه در بخشی از گردآمده ی اوستا، به نام "خرده اوستا"، سرودی به نام آتش نيايش در دست داريم. اين نيايش از اشو زرتشت نيست و به ستودن آتش به نام بزرگترين آفريده ی اهورامزدا، می پردازد.

ریشه ی تاریخی واژه " سده " ، در زبان های کهن ايرانی

 

این واژه ( اسم مونث ) که به معنای پیدایی و آشکار شدن است در پارسی باستان ( اوستا ) " سده " ، و در زبان پارسی میانه ( پهلوی ) " ستگ " ، " ستک " و در زبان عربی واژه "سذق " و " نوسذق " از آن آمده است .

 

مهرداد بهار، محقق و اسطوره‌شناس ایرانی در کتاب « پژوهشی در فرهنگ ایران »، معتقد است که واژه سده از فارسی کهن می‌آید و به معنای پیدایی و آشکار شدن است: «… جشن سده سپری شدن چهل روز از زمستان است و دقیقا در پایان چله بزرگ قرار دارد. البته به جشنی دیگر نیز که در دهم دی ماه برگزار می‌شده و کمابیش مانند جشن سده بوده، توجه کنیم که طی آن نیز آتش‌ می‌افروختند. اگر نخستین روز زمستان را پس از شب یلدا تولدی دیگر برای خورشید بدانیم، جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز تولد، آیین کهن و زنده‌ای است (در همه استان‌های کشور و سرزمین‌های ایرانی نشین، دهم و چهلم کودک را جشن می‌گیرند)

 

مهرداد بهار در کتاب "پژوهشي در فرهنگ ايران" بر اين باور است که سده در زبان اوستائي به معناي برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطي با عدد 100 ندارد. عدد "سده" به شکل "صد" معرب شده است در حاليکه واژه "سده" به شکل "سذق" معرب شده است. روايت هايي که جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان و يا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبير مي کنند، همگي از ساخته هاي جديدتراست و در متون قديمي نيامده اند.

 

انگیزه نام گذاری جشن سده و دلایل متعدد آن

 

روزِ از‌ميان برداشتن‌"‌ اژی‌دهاک " يا ضحاک بد‌نهاد

 

اين روز برابر است با سدمِن روز رهايی ايرانيان از ستم ضحاک ماردوش و به بند کشين او در کوه البرز. و روزی که او از مطان برداشته می شود.

"
نوروزنامه" ، "شرح بيست باب" از " ملا مظفر"، منجم شاه عباس ، ملا مظفر برگزاری جشن را در آغازِ‌دومِ‌ بهمن دانسته که با گذشت زمان به ده بهمن رفته است

 

· رهايی سد تن از مرگ، با ياری ‌" ارمائيل "

 

هاشم رضی در اين باره و بنا بر نوشته ی گرديزی می نويسد :


 و اما سبب افروختن آتش در اين جشن چنان است ‌که‌" ارمائيل " وزير ضحاک ، مردی نيک سيرت و پاک سرشت بود. وزير ضحاک ماموريت داشت هر روز دو مرد را گرفتار کرده و به دژخيم سپارد تا از مغز سرشان برای بيوراسب و مارهای شانه اش، غذا و معجونی بسازد. ارماييل برای جلوگيری از کشتن مردمان، هر روز يکی از دو تن را رها کرده و می گفت تا پنهان شود و به کوه دماوند برايشان مامن و پناهگاهی ساخته بود که کسی خبر نداشت. چون فريدون بر بيوراسب ماردوش پيروز شد، اين مردمی که به وسيله ی ارماييل آزاد شده بودند، به يک صد تن می رسيدند. ارماييل به نزد فريدون رفت و از پيروزی او اظهار شادمانی کرد. اما فريدون به او روی خوش نشان نداد. ارماييل واقعيت را بيان کرد که چگونه هر بار، يکی از آن دو کس را آزاد کرده و به کوه دماوند پناه داده است. فريدون به وی و گفته اش اعتماد نکرد. پس چند تن را فرستاد و آن مردمان را بفرمود تا شب هنگام هر يک جدا گانه آتشی افروختند و يک سد شعله ی آتش در آن شب ار ک.ه دماوند فروزان شد چنانکه همه بديدند. آنگاه فريدون به راستی حادثه آگاه شد و از ارماييل دلجويی کرد و ولايت دماوند به او سپرد.

در شاهنامه ی فردوسی، داستان بدينگونه نيست ، و " ارماييل " پاکدين ، به همراه " گرماييل " پيش بين دو
آزاده ی ايرانی پس از رايزنی با يکديگر راهی برای از مرگ رهانيدن نيمی از جوانان پيدا می کنند و برای رسيدن به چنين آرمانی خود را در پيشه ی خواليگری يا آشپزی، به ضحاک نزديک می سازند و بر پايه یآن راه چاره، هر‌روز جانِ يک‌جوان را از‌مرگ رهايی می بخشند و " کُرد "ها، بنا بر نوشته ی شاهنامه از ان نژاد هستند.



دو پاکيــزه از گـوهر پادشاه

دو مـرد گـرانمايه و پارسا
يکـی نـام ارماييـل پاک دين

دگـر نام گرماييـل پيش بين

...

ازين گونه هر ماهيان سی جوان

ازيشان همی يافتنـدی روان

...

کنون کرد از آن تخمه دارد نژاد

که زآباد نازد به دل برش ياد

 

· زاده شدن سدمين فرزندِ جفت داستانی ايرانی

 

از سر و همسر يا ذوج داستانی ايرانيان باستان، مشيه يا مشيک(مرد) و مشيانه يا مشيانک‌(زن)، سد فرزند زاده می‌شود و اين جشن به انگيزه ی آن سد فرزند برگزار می‌گردد. ( " گرديزی "، در " زين الاخبار " )

به سد‌ تن رسيدنِ‌ شمار فرزندانِ‌ کيومرث

 

ابن خلف تبريزی" در "برهان قاطع"، از ديدگاه داستان‌های شاهنامه استاد سخن، فردوسی توسی آورده‌است که کيومرس در چنين هنگامی، سد تن فرزند دختر و پسر خود را به جشن نشاند و آنها را به سامان رسانيد. در آن شب آتش بسيار افروختند و شادی فراوان کردند.
نامبرده در برهان قاطع با آوردن نوشته بالا، می‌افزايد که پاره‌ای نيز اين جشن را به آدم نسبت می‌دهند

 

يافتن راز افروختن آتش

 

هوشنگ، پادشاه کيانی به همراه سد‌تن به کوهی و نمودار شدن ماری‌سياه بر آنان و‌سپس داستانِ‌پيداشدن راه افروختن آتش شاهنامه. (در "برهان قاطع"، از ابن خلف تبريزی، به اين انگيزه نيز اشاره شده‌است).

ناگفته نماند که در شاهنامه، از شماره ی سد در باره ی همراهان هوشنگ، سخنی در ميان نيست. در شاهنامه آمده است :


يکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه

 

گذشتن ۱۰۰ روز از زمستان بزرگ

می‌گويند ايرانيان کهن چون سد ‌روز از آغاز زمستانِ‌ بزرگ می‌گذشت به برپايی جشن و شادی و افروختن آتش می‌پرداختند. آنان می‌پنداشتند که در اين روز توان و زور سرما به پايان رسيده‌است. ( ايرانيانِ ‌کهن، سال را دو بخش می‌کردند، يکی تابستانِ بزرگ که هفت ماه و از آغاز فروردين‌ ماه تا پايان مهر‌ماه و ديگری زمستانِ بزرگ که پنج ماه و از آغاز ابان‌ماه تا پايان اسپند يا اسفند ماه بود ). در اينجا، همان زمستان بزرگ را می گوييم.
در اين باره منوچهری در سروده ای می‌آورد:

بر لشکر زمستان نــوروز نـامـــدار
کـرده‌است رای تـاختـن و عـزم کارزار
وينک بيـامـده‌است به پنجـاه روز پيــش
.جشـن سـده طلايه نـــوروز نـامـدار

 

چند حادثه کيهاني نيز در پيدايش اين مراسم تاثير داشته اند. نخست اينکه جشن سده در چهلمين روز شب يلدا يا اينکه، دهم بهمن ماه يکي از دو هنگام سال است که در عرض هاي بالايي ايران زمين، طول تاريکي کامل آسمان 12 ساعت تمام است. سوم اينکه ، مي دانيم ارتباط واژه " سد / صد " هنوز به اثبات نرسيده است. در زبان اوستايي واژه " سد " به گونه جالبي هم به معناي " فرورفتن / غروب کردن " و هم به معناي متضاد آن يعني " بر آمدن / طلوع کردن " آمده است. همچنين واژه " سذه " در اوستا ، هم به معناي طلوع کردن و هم به معناي غروب کردن آمده است که به گمان برگرفته از رويداد زير است: در حدود پنج هزار سال پيش و در نخستين شب هاي بهمن، رويداد جالبي رخ مي داده که بعيد نيست با آيين هاي جشن سده در پيوند باشد. اين رويداد عبارت است از طلوع و غروب همزمان دو ستاره پر نور و درخشان آسمان به نام هاي" سماک رامح " و " نسرواقع " در شمال شرقي و شمال غربي آسمان سرشبي. در آن زمان ستاره زرين" سماک رامح " در آسمان عرض هاي بالايي ايران زمين و در افق شمال شرقي، به تازگي طلوع کرده و ستاره سپيدفام و درخشان" نسر واقع " در همان هنگام و در افق شمال غربي، آماده غروب کردن بوده است. احتمالا طلوع و غروب همزمان دو ستاره درخشان آسمان، موجب پيدايي معناي دوگانه و متضاد واژه هاي اوستايي" سد " و" سذه "، و نيز عاملي ديگر براي جشن سده بوده است.

 

 

مراسم جشن سده


از بسیاری اشارات نویسندگان ، مورخان و پژوهشگران ، آشکار است که جشنهای نوروز، سده و مهرگان ، جشن­هایی بوده است همگانی که با سرور و شادمانی و به صورت کارناوال برپا میشده است. مردمان هریک به فراخور توان به تهیه ی هیزم و خار و خاشاک به ویژه چوب « گزمی ›› می پرداختند و پشته هایی از آنها فراهم میکردند و آتش میزدند، سپس با صورتکهایی بر چهره و دست افشانی و پایکوبی تا چندین روز با گریز از همه ی قیود، به جشن و شادمانی مشغول میشدند. آتشها در بالای پشت بامها یا در دشتها و بلندیها روشن میشد، مراسم جشن سده علاوه بر آتش افروزیهای گسترده، با برپایی مجالس سور و سرور و میهمانی های بسیار مفصل همراه بوده است. پس از مراسم آتش افروزی ، نیز این میهمانیها ادامه داشته و بر سر خوان می نشستند و نوش خواری از رسوم بوده است. و در انتها به نظر مي رسد آيين هاي نمايشي خاصي با ابزار آلاتي همچون سپر، شمشير چوبين و بوق سفالين شادماني و پايکوبي مردم، معناي ديگري مي داد. نواختن چنگ و چغاله در آن شب مرسوم بوده است مجالس رقص و موسیقی و آواز تا بامدادان به طول می انجامید و روز پس از جشن، پادشاه و بزرگان به پذیرایی می نشستند.

 




سده سوزی

 

به هر روی، ماندگاری سده در فرهنگ ایرانی بسیار مرهون اقلیت کوچک زرتشتی است. آنها با جمعیتی اندک، بسیاری از آیین‌ها و آداب و رسوم ایرانی را از گزند روزگار برحذر داشته‌اند که سده یکی از ارجمندترین آنهاست.
کرمان، از دیرباز تاکنون مهد برگزاری سده بوده است. از آن جا که این شهر ماوای بیشترین تعداد زرتشتیان ایران است، همه ساله باشکوه‌ترین جشن سده نیز در آن جا برگزار می‌شود. پیش از انقلاب به علت اینکه زرتشتیان کمی در تهران زندگی می‌کردند، این جشن در تهران برگزار نمی‌شد، اما با مهاجرت زرتشتیان به تهران، هر سال این جشن در کوشک ورجاوند نیز برپا می‌شود. علاقه جوانان ایرانی به شناخت فرهنگ کهن سرزمینشان باعث شده است که کوشک ورجاوند هر سال پذیرای تعداد بیشتری از میهمانان غیرزرتشتی باشد. امسال نیز این جشن با شرکت بیش از 9هزار نفر برگزار می‌شود.
روح‌الامینی، که خود کرمانی است، درباره برگزاری سده در کرمان می‌گوید: «کرمانی‌ها این جشن را باشکوه‌تر از مناظق دیگر برگزار می‌کنند، زیرا در این شهر زرتشتیان زیادی وجود دارند. هنوزهم در کرمان رسم است که کشاورزان از خاکستر آتش بر زمین‌هاشان می‌پاشند، زیرا عقیده دارند که خاکستر آتش سده به زمین برکت می‌دهد.»
او ادامه می‌دهد: «در گذشته‌های نه چندان دور این مراسم در پشت‌بام‌ها برگزار می‌شد. این جشن جمعی و همگانی است. هیچ گاه این مراسم پنهانی و در خفا انجام نمی‌شده و همواره با حضور تعداد زیادی از مردم در بیابان‌ها و دشت‌ها برپا می‌شده است. هنوز هم در کرمان در روز جشن سده، مدارس را تعطیل می‌کنند.»
به رغم گذشت هزاران سال از برگزاری نخستین سده، امروزه تغییرات محسوسی در برگزاری این جشن به وجود نیامده است.
از آن جا که سده را آتش می‌زنند، به این جشن سده‌سوزی هم می‌گویند. روح‌الامینی از ماجرای سده‌سوزی کرمان در سال‌های دور روایت جالبی تعریف می‌کند: «نزدیک غروب دو موید، لاله به دست، با لباس سفید از باغچه بیرون آمده، زمزمه‌کنان به سده نزدیک می‌شوند و از سمت راست سه بار گرد آن می‌گردند. سپس این خرمن هیزم را با شعله لاله‌ها از چهار سو آتش می‌زنند.

 

در بین چادر نشینان بافت و سیرجان سده سوزس جوپانی برگزار می شود که شب دهم بهمن آتش بزرگی بنام آتش جشن شده ، با چهل شاخه از درختان هرس شده که نشان چهل روز " چله بزرگ " است در میان ده بر می افروزند و می خوانند : سده سده دهقانی / چهل کنده سوزانی / هنوز گویی زمستانی